اولدوز موهاش را کنار زد، نگاه کرد دید عروسک گندهاش از کنار دیوار پا شده آمده نشسته روبرویَ ش و با یک دستش اشکهای او را پاک میکند. گفت: عروسک، تو داشتی حرف میزدی؟
عروسک سخنگو گفت: آره،بازهم حرف خواهم زد،من دیگر زبان تو را بَلدم.
« الدوز و عروسک سخنگو » #صمد_بهرنگی 
#پونه_فتاحی