Poseidon🔱

واقعا چرا نیازهای آدمیزاد انقد پیشرفت کرده، چرا آدم باید دغدغه احساس تعلق و این داستانا رو داشته باشه، هر چی هم میخوام ایگنور کنم نمیشه.

Once upon a time..

ولی حقیقتا این اون چیزی نبود ک از زندگی انتظار داشتم..

می‌بینید
بحران به بحران
جنگ به جنگ
آوارگی به آوارگی
تنهایی به تنهایی
پیر می‌شیم..

برای ما سکوت مانند داروست
دارویی ک الزاما شفا نمی‌دهد ولی اعتیاد آور است.
یک بار که به آرامشش عادت کنی، برایت پناهگاه امنی خواهد شد در مقابل این دنیای پر هرج و مرج..

فرشتگان و شیاطین اثر موریس اشر
این اثر نکته‌ی ظریفی را در مورد افق کیهان شناسی نشان می‌دهد، چون سرعت نور محدود است، نواحی نزدیک‌تر ب افق و دورتر از ناظر، ب تدریج فشرده‌تر و مبهم‌تر بنظر می‌آیند و ناظر آنها را طوری می‌بیند ک در گذشته‌های دور بوده‌اند، نه در حالت کنونی آنها..

گفته بودم:
"بعد ازین باید فراموشش کنم؟"
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را..

مِی گر چه حرام است، ولی تا که خورَد
آنگاه چه مقدار، کِی و با که خورَد
این چهار چو شد جمع چنین باید گفت
عاقل نخورد مِی، پس این مِی که خورَد؟

بالاخره یشب جمعه هم میاد ک ما آنلاین نباشیم..

«قلب آدما رو نشکن. چون اونا فقط یه قلب دارن. استخون‌هاشون رو بشکن که 206 تا ازش دارن!»

لیوای آکرمن

منو ببخش رکس، کشتی دیگه جا نداره..

Yup

Kids born between 1990 - 1995 are just making up excuses everyday for not being married yet..

برنامه‌ی خیلی خوبیه

زمانی ک کودک درونم بزرگ بشه من میمیرم.

اسم شهری ک توش زندگی میکنم.

بمیرم برات علی که نه چار تا رفیق موزیسین داری باهاشون بند بزنی
نه چار تا دوست کسخل داری با هم یه پادکست بزنین
نه چار تا رفیق تصویر ساز داری باهاشون کتاب کودک بنویسی
نه چار تا رفیق عنتلکت داری باهاشون بری کافه سیگار بکشی حرفای عنتلکتی بزنی
گیر افتادی توی ویندزور تخمی بدون رفیق پایه..

نمی‌دانم چه رازی خفته در چشمان زیبایت
که عاقل سمت چشمت می‌رود، دیوانه می‌آید

عه رها

اونجا تو زمین یکی چسید
سریع نمازشو باطل کنید..

اینم میگذره علی جون..

متاسفانه توییتر رو از دست دادیم

این روزا وضع عجیبی رو تجربه میکنم
مثلا یجا نشستم و میگم تکون خوردن درختا توی باد توهمه یا سعی میکنم مختصات جغرافیایی‌مو گم کنم یا اونیکه توی آینه‌س من نیستم یا ساختمون منحنی شده و داره میریزه!
کلا مدیتیشن رو استفاده میکنن برای آرامش، ولی من سعی میکنم مدیتیت کنم ک بتونم تو لایه‌های جدیدی خودمو بترسونم.

نه دیگه، میخام فقط بشینم فیلم ببینم😁

من دوست دارم بعد از اینکه این زندگی تموم شد، خدا یه فیلم دیگه بسازه بنام "خاطرات یک حوری" که توش بهشت رو از دید یک حوری شرح میده.
ژانرش هم دارک-ترسناکه..

از کمبود کلمات ناراحتم..
از فزون لغات بی‌ارزش عاصیم..
از دیدن دعواهای بیهوده بر سر «معنی» حرف‌ها خسته‌ام..
ساکتم از انبوه افکاری که برایشان کلمه‌ای ندارم..
کاشکی نیازی به زبان نبود..

تو بهشت همه‌ی پوزیشن‌های سکس آزاده برای همه؛ به‌جز 69، که مختص افرادیه که اول سلام میکردن به بقیه تو زندگی.
اونایی هم که فقط جواب سلام میدادن سوخت نمیکنن، چون حداقل لازم نیست تو اون صف طویل بهشتی وایسن برای حساب و کتاب، چون صفِ یه‌دونه جداست…

متوجه میشوم قاری جان ولی نمیفهمم چه می‌تراود از تو
همچنین ک دل ب دل راه داره برادر.

بهر چه خوشحالی قاری؟

باب راس درخت اول رو میکشه
باب راس درخت دوم رو میکشه و میگه: چون همه به یه دوست نیاز دارند..