حثن

سردرد و خستگی و اینا دارم ولی باز خوبه شب میرم پینگ‌پنگ

خب بنظر میرسه که کار دوم هم بگا رفتن و اینا و ماه مهر احتمالا خیلی سخت بگذره و باید برم تو فاز مدیریت هزینه و سایفی های حداقلی و اینا :(

من اصلا انرژی‌زا دوست ندارم ولی بخاطر اینکه خوابم نگیره و بتونم وقت بیشتری رو باهاش بگذرونم و با دقت بیشتری به حرفاش گوش بدم انرژی زا میخورم.

اینکه هیچ کاری نمیکنم تا اگه اون کاری باهام داشت در دسترسش باشم خیلی باحاله برام. اختصاصی بودنه رو دوست دارم

مقداری ناراحت و اذیتم امروز ولی باز خوبه هنوز زنده ام و میتونم زندگی کنم :(

تاحالا نشده بود که حالم بد بشه یا مریض بشم و اینقدررر ناراحت بشم. حالا چرا؟ چون یک احتمال کمی وجود داره که شقایق رو مریض کرده باشم. وای دارم تبدیل به یک انسان صد درصد کسخل و احتمالا همزمان عاشق میشم که برای خودمم دیگه قابل تحمل نیستم.

خیلی خوشحالم که آدم های واقعا درست حسابی تو زندگیم هستن و امیدوارم بتونم یک روزی لطفشون رو جبران کنم

سرم هنوز درد میکنه با اینکه دیشب ۱۱ ساعت خوابیدم

شبیه آدم هایی که کونشون از یک مسئله مشخصی گهیه بعضی وقت ها رفتار میکنم ولی واقعا اینجوری نیستم.

>>><<<

از شدت احمقانه بودن اتفاقاتی که برام افتاد نشستم گریه کردم بعد خودم خودمو بغل کردم و پاشدم آب خوردم و الان میخوام پادکست بذارم برم ظرفارو بشورم.

کون خودمو دارم با پرخوری عصبی پاره میکنم

راستش یکم دارم بخش عاطفی عقلم رو از دست میدم و نمیدونم چه کونی باید بدم. ولی باز بنظرم اونقدری که تو ذهنم خودم شدید و ترسناکه در اصل اینجوری نیست.

نظر شخصیم رو نسبت به هر مسئله ای بعضی وقت ها گم میکنم. اینجوری میشم که خب تو بنظرت چی بهتره؟ پس همون.

این قضیه بهش پیام ندم تا خودش پیام بده رو برای یکی دو تا آدم اصلا نمیتونم در نظر بگیرم.

احساس میکنم اکثر اتفاق باحالای زندگیم که خیلیییی توشون دلم احساس گرمی و خوشفازی کرد تو تهران اتفاق افتاده. انگار نه انگار که اهواز بودم تا ۱۸ سالگی

حالا تو این همت غرب تقاطع کردستان دارم فکر میکنم که چقدر میشه سخت نگرفت و با راحتی فقط انجامش بدی.

روز واقعا خوبی بود و خوشحالی قشنگی رو توی چشماش دیدم و خیلی ارزشمند و پر محبت بود فضا.

Just Friends (Nicolas Jaar and Sasha Spielberg) - Avalanche (Leonard Cohen Cover) frances was here so was claire

تقریبا ده سال پیش اینو برای اولین بار شنیدم و هنوزم بنظرم خیلییی جالبه.
soundcloud.com/dreamfolk/ju...

واقعا سه ماه گذشته از این قضیه و هی احساس صمیمیت بیشتر کردم تو این مدت ولی دیگه هیچ تاچ اینجوری و صمیمیت فیزیکی ای نداشتیم. نمیدونم والا چجوریش درسته اصلا

خوشم میاد یک محتوایی عکسی چیزی منتشر کنم که معنیش رو فقط خودم بدونم. مثلا هدر توییترم خیلی چیز معمولی و ساده ایه ولی درواقع کاشی های اون دیواریه که کنار هم نشستیم و اولین بار سرمو گذاشتم روی شونه اش.

بعد از دو سه سال هنوز خوشحالم از اینکه هدفون audio technica دارم. مرسی از دوستان باصفایی که همیشه خوبیشون به هر شکلی تو ذهنم هست.

هشت برابر این مقداری که اینجا در موردش مینویسم رو توی گوگل کیپ مینویسم و باز هم هی دوست دارم در موردش بنویسم :( خیلی حس عجیب و یگانه‌ای داره برام.

رابطه افلاطونی عجیبی با این دختر دارم و صرفا دلم میخواد ارتباطمون خراب نشه و بتونم ببینمش و پینگ‌پنگ بازی کنم باهاش و اینا ولی هر از گاهی بوی تنش میاد زیر دماغم و غمگین میشم :( اون روز اومد اینجا خوابید و پتو بوش رو گرفت و ببینید واقعا سخته :(

:(

آره لامصب. این ماه هم یکم خورده به شنبه ای که یکشنبه اش تعطیله. احتمالا حقوق میره برای دوشنبه :(

یکبار ارغوان فکر کنم بهم گفت خوبه که آدما زیادن و وقتی درگیر یکی هستی و اشتباهه میتونی درگیر یک آدم دیگه بشی که به اون نفر اول فکر نکنی‌. برای من شاید اینجوری نیست و اون نفر دوم بنظرم سی و هشت برابر بهتر از نفر اوله و اینجوری نیست. این راننده اسنپ هم فکر کنم ایرپادم رو نمیبینه و هی حرف میزنه اه.

وای آره انگار دو سه ماهه مرداده

واقعا دیگه برام مهم نیست زید اسبقم داره چیکار میکنه یا داره عکس جدیدش چیه یا توییت جدیدش چیه و اینا. جدی جدی حس میکنم مووآن واقعی کردم و حتی بنظرم عمرمو زمانم و پولم رو تو این دو سه سال رابطه لانگ دیستنس خیلی حروم کردم

ذره ذره قلبم داره متلاشی میشه و نمیدونم اینم از ایران بره دیگه چه چیز خیلی دوست داشتنی ای تو ایران برام میمونه :(