soormeh

وسط تابستون این عکسا رو گذاشته بودم پروفایلم هر بار می‌دیدم عرق می‌کردم. الان دیگه فصلش شد.

خوب چه خبر؟

واقعا ضدآفتاب می‌زنی؟ اشک توی چشمام حلقه زد🥹🥹

فضای توییتر به حق تلخ و سنگینه.

تسلیت می‌گم عزیزم.

🫂🫂

آدم بعد یه سال و نیم اینطوری دلش تنگ می‌شه. ولو خودش خواسته باشه رابطه رو ترک کنه.

دیشب کلی به یادش گریه کردم، امروز الکی به مامانم پریدم، الان فیسبوک بهم یادآوری کرد که امروز سالگرد عقدمونه. ۱۲ سال پیش.

با رفیق صمیمیم بحثم شد، دردواقع اون با من بحثش شد، سرم داد کشید و گوشی رو قطع کرد. من خودم رو محق می‌دونم که ناراحت باشم اونم لابد. الان بیش از سه هفته است از حال هم بی‌خبریم. توییتر و اینستا هم میوتش کردم و از فکر یه دوستی دیگه که بپاشه دارم خل می‌شم. اما دلمم نمی‌خواد پا پیش بذارم.

داد و هوار مبسوطی با مادرم کردم، حالا علاوه بر غصه‌هایی که منجر به این دعوا شد، عذاب وجدانم دارم.

استرس دارم برای این مصاحبه‌هه

بوی گوجه بادمجون پیچیده توی خونه، و من یه مصاحبه مهم دارم . یعنی باید بعد مصاحبه غذا بخورم و نمی‌دونم چه جوری باس طاقت بیارم.

این هفته هم گذشت و ایمیل من نیومد.

عوضش موهام رو براشینگ حرفه‌ای کردم و الان مدل خانوم لیلا فروهر دور سرم واستادن.

علفم تموم شد، سیگارم که نمی‌کشم؛ می‌مونه خوردن که اونم می‌خوام یه کم کنترل کنم ببینم می‌تونم ۳-۴ کیلویی رو که توی همین یه ماه اخیر اضافه کردم، بذارم زمین؟

🫂❤️

امروز و این هفته هم گذشت و ویزای من نیومد.

ولی ناهار کالاجوشه🤤

چی می‌شه امروز یه کارمند وظیفه شناس اداره مهاجرت اونجا بشینه پشت میزش و بگه بذار این آخرین روز کاری، ویزای این زن مظلوم رو بدیم بره پی کارش.

برای اینکه مامانم سرگرم شه، عشق ابدی گذاشتم و به این ترتیب گیر افتادم.

قلبم تو دهنمه، ولی سعی می‌کنم ظاهرم رو حفظ کنم. ترکیه هم داره اقامت‌های مدل ما رو یواش یواش تمدید نمی‌کنه. این ویزای منم نمیاد که خیالم راحت بشه.

امروزم گذشت و ایمیل من نیومد.

در اقدامی جوگیر و هیجان‌زده، اپ توییتر /اکس رو از گوشیم پاک کردم!

قربونت برم:**

روزا میاد و میره و من هیچ کاری نمی‌کنم. علف می‌کشم، غذا و چیز میز می‌خورم و به آیکون ایمیل لپ‌تاپم خیره می‌مونم.

من حتی برای مرگدشیوا ارسطویی هم بغض دارم. به نظرم خیلی تنها و مظلوم رفته.

سیگارم تموم شد و حال نداشتم برم تا سوپر، از همین مشروب‌فروشی سر کوچه یه چیز دیگه گرفتم، حالا انگار دارم هوا می‌کشم. کاش با همین دوتا بسته سیگار بیخود ترک کنم.

ای بدی نیستم، خوبم نیستم

بالاخره اون تماس اضطراب‌آوری که منتظرش بودم، اتفاق افتاد. انگار به پیشوازش رفته بودم.