امیرع

چرا رو تایملاین من هیچی نمیاد؟ زنده‌اید؟

دیگه واسه سرچ توییترم باید پول داد. ای ایلان کسخول. از سرنوشت دیکتاتورها عبرت بگیر

زده به سرم تنهایی پا شم برم سرعین بلکه ازین گرما و کثافت دور باشم و استراحت کنم. ولی میترسم اونجا هم برم گرم باشه :))

دیروز خواب یکیتون دیدم. بعد یهو نمیدونم چی شد یکی دیگه‌تونم اومد :)))

😏

با اومدن threads، آسمون آبی به زباله دان تاریخ پیوست :))

:))))))

خیلی تبریچ میگم :))

خدمتتون عرض کنم زندگی منشوری از بگاییاس. هر ثانیه و هر لحظه‌ش ممکنه یه بگایی جدید پیش بیاد

دختره چهار صبح به واتسپ پیام داده ببخشید میتونم راجع به این دوره بهتون توضیح بدم؟
شانس آورد بیدار نبودم. خودم حضوری خدمتش می‌رسیدم. پدرسگ کدوم دوره آخه. چهار صبح وقت توضیح دادنه!

نمی‌شناسمتون

هی چطوری قدیمی :)))

چی کس می‌گید بزرگواران

بک پایان باز بهتر از باز بی پایان است

با نظرم یوقتایی هم آدم‌ها یهویی عوض میشن. پشتش هیچ دلیلی وجود نداره

این فضای فجازی هم چیز عجیبیه. طرفو از همه جا بلاک می‌کنی و خودت از همه جا دی‌اکتیو می‌کنی میای اینجا تو یه گوشه‌ی دنج واسه خودت خلوت کنی بعد می‌بینی طرف زودتر از تو اینجا بوده :))

از غروب به اینور هر ۲۰ دقیقه سر یه موضوعی کله‌م قیری شده. با یه ضرب و تقسیم خودتون حساب کنید

:))

در همین حد هم شب‌ها هوا خنک بشه هم راضیم. حداقل تا صبح با باد کولر خشک نمی‌شم

چشم

خواهرم به من میگه اوسکول! بخاطر اینکه انتظار داشته من پسوردشو یادم مونده باشه :))

سنگک خریدم، پس هستم
[ده سال پیش توییتر]

عجب وضع کسشریه

یادمه بچه که بودیم همین موقع‌ها و حتی تیرماه هم هوا یوقتایی مثل امشب خیلی خنک می‌شد. تشکامون مینداختیم تو حیاط. صفایی داشت.

به زرت قاطع امروز گرم ترین روز سال و ماه و قرن و تاریخ بود

امروز خانمه زنگ زد ۵ دقیقه راجع به چیزی که میخواست بهم فرو کنه توضیح داد و منم تظاهر کردم که قانع شدم و تصمیم به خرید گرفتم. اگه مقاومت میکردم یک ربع میخواست مخ ما رو بگاد که قانع کنه. :))

تا چشم کار می‌کنه تو خیابون فقط ماشین سفید می‌بینی.

واقعا شما شربت متادون مصرف نمی‌کنید؟ منم همین طور

یه زمانی می‌گفتیم پیر شدن پدر و مادر واقعا خیلی ناراحت کننده‌س. الان خودمو تو آینه میبینم بیشتر ناراحت میشم.

غریبه که نیستید. کریپتو مارو گاییده :))