ب‌ب دانلود کردم برا ماشین‌سواری فردا♥️

واقعا چرا؟ :))))

Awww ♥️♥️

ساراجون، منم خیلی حرف دارم تو این زمینه. من هر دو طرف خانواده‌مو دوست دارم، ولی خانواده‌ی مادری‌م همیشه درباره خیلی چیزها (به‌خصوص چاقی) نظر می‌دن و سال‌ها، مخصوصاً بعد مهاجرتم، خیلی اذیتم کرده. در عوض خانواده‌ی پدری‌م هیچ‌وقت از این حرفها نمی‌زنن و فقط مهربونی و قربون‌صدقه‌ست. خیلی برام هم عجیبه اینقدر تفاوت.

به نظرم نباید خودت رو سرزنش کنی برا خونه ورزش نکردن. به نظرم خیلی وقتها این قضیه ورزش در باشگاه و با (حضور) دیگران همون نیازت به بودن بین آدم‌ها رو برآورده می‌کنه که مخصوصا تو ستینگی مثل کار از خونه کمتر بهش میرسی. برو و دوست جدید پیدا کن و کیف کن♥️

اومدم کتاب «تراکتور اوکراینی» رو از کتابخونه قرض بگیرم، دیدم کتابخونه اوهایو بی‌صف می‌ده ولی باید پین بزنی. هر پینی هم زدم قبول نکرد. ایمیل زدم، قربون سر و دمشون هم رفتم، لیساخانم تشکر کرد و گفت: «اگه خودت تونستی پین درست کنی که هیچ، وگرنه متاسفانه چون دیگه اینجا زندگی نمی‌کنی کاری نمیتونم بکنم برات»

واااای دزدی دیگه واقعا عجیبه!! دل قوی‌دار قربونت برم. امیدوارم دیگه باقیش راحت بگذره

بنازجون بیا کتاب بنویسیم باهم، چپتر اصلیها رو تو بنویس البته. مادری هم باید بکنی ♥️

میدونستم!! می دو نس تم!!
الهی بگردمت♥️♥️
ببین من نمیدونم چجوریه این اتفاق مسخره‌ها هم همون موقع اینا نیستن میفته، خودت اعصاب نداری اینم اینجور!!
تو تابستون این مرد نبود، من نصفه شب از فرودگاه اومدم ماشین رو پارک کنم، در گاراژمون بسته نمیشد. بعد کلی اینور اونور کردن دیدم گس وات؟ موتور ریموت سوخت🤣

منم رفتم اسم کتاب رو سرچ کردم تا متوجه ربط داستان شدم🤭

ای وااای هانی! لابد اون مرد هم نیست؟ از لحاظ قوز بالاقوز.

خیلی خیلی برادرم رو دوست دارم؛ واقعا حیف که کم می‌بینمش و اینقدر سهم ما از زندگی کمه.
توی دنیای موازی، نزدیک هم زندگی می‌کنیم و کلی چیزهای ریز و درشت روزمره رو باهم قسمت می‌کنیم. با همه‌ی اینا، خیلی خوشحالم سالمیم، می‌تونیم سفر کنیم و هرچند کم، همدیگه رو ببینیم. دلم از دور و نزدیک بهش قرصه.

وای اگه بدونی وقتی خودش رو ببینی، با اون صدای گوگولیش و مدل حرف زدنش، چی می‌شه!♥️

واقعا زورم اومد ساراجون - غم و غصه هم خر گلوم رو چسبیده دیگه یکم حواسم پرت شد راستش.

مسافرجون یکم برا دفترچه ادایی راهنمایی میکنی؟ خیلی دفترچه لازمم

حقیقتا درسته :)))

واقعا قلبم سوراخ شد

/ایرانی گردو بخرم چون سبزیه رو بیلمیرم چی بود (قطعا ریحون نه؟ ولی چجوری نمیدونست؟)
پریروزا رفتم جیم براش یکم گردوی تو پوستی که خودم از مزرعه خریده بودم بردم، هی یه تکه گردو میذاشت دهنش از کیف در وضعیت نشسته کف زمین سرش رو میگرفت بین دستهاش کیف میکرد! والله فاندو هرچی میخواد باشه نون‌پنیر ما که نیست😈

چون کامنت بی‌ربط دوست داری اینم بگم: یه دوستی دارم تو جیم، یه خانم از ما بزرگتر ویتنامیه. هفته پیش یهو خر من رو چسبید که وای و با شوهرم رفته بودیم فلان رستوران ایرانی و برا پیش غذا نون‌پنیر سبزی گردو آوردن و چه سری دمی عجب پایی و شما ایرانیها چقدر عاقلین این طعمها رو باهم قاطی کردین! که آره رفتم سوپر/

مخترع آلبالوپلو🤣🤣🤣

تا سری کامنتهای بی‌ربط دیگر خدانگهدار🤭

/وای من عاشق فعالیتهای جمعیت محور اینجوریم- شایدم اصلا برای همینه که خوشم میاد، چون تو ذهن من وصل میشه به کریسمس و بازارچه کریسمس و سفر و خونواده و اینا

نه فهمیدم منظورت رو- ولی با دشمن فرضی داشتم میجنگیدم🤣
ما چند سال پیش رفتیم خونه یکی از دوستهامون سوییس ( در راستای طعم و تنوع پنیر) یه دوست دیگه‌مون هم اومده بود از یه ور دیگه اروپا. بعد در حالیکه ما داشتیم تو شراب و فاندو خودمون رو غرق میکردیم اون اینجوری بود که این چیه و اه و پیف و اینا./

ها و من اون چرا اینقدر باهاش بدین رو در راستای این گفتم که خیلیها که غذای چرب و چیلی هم اتفاقا دوست دارن از فندو، قکلت و امثالهم خوششون نمیاد و به نظرشون خیلی بی‌خوده. ‌
درحالیکه مثلا پاستا یا حتی نون‌پنیر خودمونم ساده است ولی خوبش خیلی خیلی خوبه 🥲
دیگه اون یکم خصومت شخصی با پنیره

متوجه شدم- درست میگی ولی خوشمزگیش در همون سادگیشه 🤭 (ول نمیکند🤣)
حالا البته بعنوان کسی که تو امریکا پنیر بدمزه زیاد هست، باید بگم پنیر هم داریم تا پنیر.

“

بچه من♥️♥️

منم 🥲

بستگی به طعم پنیرش نداره؟ چرا اینقدر باهاش بدین؟ 🥲

استرس یه کار مهمی سرکار دیروز تموم شد، واسه همین امروز یه‌کم چیل بودم. ریویوی سالانه هم بود؛ با رییسم رفتیم رستوران موردعلاقه‌م و خوش گذشت. یه ایمیل محبت‌آمیز درباره یکی از همکارام زدم و از خوشحالیش کیف کردم.
فقط آخرش یه چیزی از یه همکار دیگه شنیدم که دارم به رو خودم نیارم تا اوقاتم تلخ نشه. حیف امروز