@faridkhani.bsky.social
MEDICINE DOCTOR (MD), NEUROSCIENCE PHILOSOPHY OF MIND, PHILOSOPHY OF SCIENCE ,HELIX OF KNOWLEDGE,POET
برای مردن هنوز زود بود
که دوستت دارم
نیاز به باوری بزرگ نیست
فقط باید زیست
و زیست
که با چشم های تو
و یک جهان تصوری
و تصویری
تا کنون زیسته ام
و خواهیم زیست .
همین الان
دوستت دارم
فرید خانی تراکمه
دشتهای تو،
مزارعی سبز.
تناور من
کویری زرد ،
کدام سرخی بوسه
تعبیر ترکیب
جاودانه ی ماست؟!
دشت زرد
فرید خانی تراکمه
من مست
و فریبا فریبنده ای
مشتی از هزاره های خاک گرفته ای
من مست
مستانه
مست بودنی
تو بوسه ای همواره ای
بوسیدنی
و بوسیان ملول غارهای مغرورانه ای
تو
بوسه ای.
برای سپیدمان بوسه ها
فرید خانی تراکمه
با دودمان ضعف ها
حرف ها
پراکنده ای !
تو
ساز سزاوار سلسله ای
سراسر سرسرای سازواره ای
چون سوسنان شبستان
و شوشتری
شش روز
مانده ای
هزاران بوسه های
هفتان و هفتگانه ای
قسمت دوم
با بوسه ای
صدای ناز غریبانه ای!
-که مملکت ماهیان دربند-
فرار گونه
تقلا کنند!
با گونه ای!
صفای گیسویی پر تنش
آلوده ای
پآلوده ای
قسمت اول
من در یک صف طولانی
ایستادم
شاید هیچ وقت
نوبت من نرسد
عیبی هم ندارد که نرسد
ولی
ایستاده ام حتی اگر
مغازه بسته شود
مهم نیست
در انتهای ایستادنم
یک شرافت می ماند
و یک باخت ولی هیچ
باختی یک بازیگر ندارد
هیچکدام
را مطمئن نیستم
ولی آخری را
هزاران بار دیده ام .
برای داستایوفسکی
رمان ابله
آنقدر بوسم تو را
نازم تو را
دارم تورا
داغم تورا
با صد هزاران گوشه ی بوسیدنت
بوییدنت
لولیدنت
در
ملک گیسوهای تو
برتاب
برخیز
این دلشده ویران شده
هجران شده
ساغری ها
ساغری ها
ساغری هایم
جامهایت
جامهایم
جامه هایم
جان جانانی
جهانی
جویباری.
عشق و معشوقی
عشرت نابی
فرید
دزدانه می نگرم
-ایم-.
از پس گذار دلدار ها
شاید که دور باشد
-بود-.
دیدگان بی رعایت من ،
که میدیدند
-می دریدند-.
طراوت پنهانی تو را
و عقوبت آشکاری ،
که من
برای ندیدنت
صرف ها کرده ام
و تنها زیبایی
واژه هایی بعد از
تو
میهمان مردارهای من بود.
عقوبت
فرید خانی تراکمه
Most people do not really want freedom, because freedom involves responsibility, and most people are frightened of responsibility.
Sigmund Freud
One day, in retrospect, the years of struggle will strike you as the most beautiful.
Sigmund Freud
Education is the art of making man ethical.
Georg Wilhelm Friedrich Hegel
Nothing great in the world has ever been accomplished without passion.
Georg Wilhelm Friedrich Hegel
بوسه هایم بر جبینت
بی گمان ،
و بیدرنگ ،
و بی محابا .
بوسه هایم بر لبانت،
از سحر ،
از صبح تا شام.
تو اجابت ،
تو اجازت،
تو نجابت
تو دریغ .
من در نگاهت
در پناهت
بی گمان
شیدا و شوری ،
با سروری
با سریری
با سلامی از جناس
سلم و توران.
راپسودی بوسه ها
اثر:
فرید خانی تراکمه
تو همان کوچه ای
که بسته بود
تمام قرار هایی که
می شد
از فرار خویشتنم
اندکی ،
تردید را !!!
و چقدر خوب می شد
قرارهایی که بودند
با همان درنگهایی
که هستندو تو
همان کوچه ای که
که بسته اند تاک ها
انگشتان خویش را
در درفش هایی که تنهایی را
در مارپیچ های گم شدن های ناگهانی
و واژه هایی که خشک شده اند