•حالا دیگر آنقدَر به تو نزدیکم که آغشته شدهاَم به تو، که آغشته شدهاَم به کلماتی که دیگر میتوان آنها را شعر کرد، حالا دیگر تنِ نقرهفاماَم آنقدَر نزدیک تو هست که بپیچد در تنِ تنهای تو و بتوان از این تابشِ در هم، شعری تازه را به جهان اضافه کرد ~
08.07.2023 10:58 — 👍 5 🔁 0 💬 0 📌 0
•چه چشمهایی داشتم
نه چندان خوب
که فراموشی آورَد
نه چندان خوب
که دار بزند خوداَش را
در یک صُبح از درخت
چه چشمهایی داشتم
که اِنگار نداشتم~
03.07.2023 15:55 — 👍 8 🔁 0 💬 0 📌 0
فونت من یکانه اینجا، چون توی کل موبایلم تغییر دادم.
03.07.2023 12:32 — 👍 1 🔁 0 💬 1 📌 0
•میدانی، آغاز اشتیاقِ تازهای ایجاد میکند! چیزی مثلِ اینکه برگردی به گذشته، که بتوانی بعضی از اشتباهاتاَت را تکرار نکنی، که بتوانی سرنوشتاَت را طور دیگری رقم بزنی! نه که صرفاً طور دیگری پیش برود، امّا این نور را در درونِ تاریکاَت روشن میکند که طورِ دیگری آغاز کنی و ادامه بدهی و شاید که همهچیز روشنتر باشد~
03.07.2023 11:40 — 👍 8 🔁 0 💬 0 📌 0
•اینجا، شاید شروعی جدید باشد~
03.07.2023 10:33 — 👍 7 🔁 0 💬 0 📌 0