Mee

منم :))
ولی خیلی مهم و جالبه. چون واقعا چندان کسی تو فضای فارسی زبان درباره‌اش نمی‌نویسه درحالی که خیلیا به آشنا شدن با همچین تجربه‌هایی نیاز دارن.

به‌به! «بنشین» مینا خانوم هم که خیلی خوب بود 🤩

Ghame Eshgh Moonshid - Ghame Eshgh مونشید - غم عشق Producer: Javad Rahmani Director: Persian Tom Lyrics: Saadi Shirazi ----------------------------------- بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو بیا ببین که در این غم چه

اینم قفلی امروز من بود 😁
این دختره رو امروز شناختمش. چقدر صدا و کارای دیگه‌اش هم خوب بود. کیف کردم.
on.soundcloud.com/Lq1hGdGJU9PJ...

ها پس خودت بد وقت خوابیده بودی. اون بیچاره‌ها تقصیر ندارن :)

موبایل رو بذار رو حالت پرواز و تخت بخواب.

بابا این همه جا تو این کتابخونه به این بزرگی، حتما باید بیایی بشینی تو فاصله معاینه من؟ 😡من هیچی، خودت اذیت نیستی؟
در این یک سال و نیم اولین باره کسی نزدیکم نشسته :/

خیلی عجیب :/
خیلیا میگن ببین در این جهان بعد چه فجایعی بازم زندگی ادامه داشته.. منم میگم چرا نمی‌بینید چه زندگی‌هایی که مستقیما زیر دست و پای این فجایع و به اصطلاح وقایع تاریخی نابود شدن، از قربانیان مستقیم بگیر تا شاهدان و هم‌عصران اون فجایع که دیگه تا آخر عمر بابت چیزی که شاهدش بودن دیگه آدم نشدن.

همین یه ربع پیش داشتیم درباره وصیت نامه‌اش حرف می‌زدیم 😢😢

هرکاری کنم ماتحته پاره است. رفتن، برگشتن و موندن همه‌اش همینه 😂

هر جای دنیا که برود چون بلد نیست لذت ببرد، در ناکامی اش میماند و هر بار بهانه های ناکام بودنش تغییر میکند. گاهی احساس میکنم مثل معتادی ام که به درگیری با زندگی سخت عادت کرده و این ناراحتم میکند چون دلم نمیخواهد چنین آدمی باشم».

خانم پ درباره خودش نوشته بود، اما حقیقتا شرح حال من هم هست:

«آن در بسته باز شده، حالا همانجایی ام که منتظرش بودم. هر بار خودم را در جایی که الان هستم تصور میکردم آدمی به ذهنم می آمد که دیگر از همه ی سختی هایش رها شده و دارد زندگی را میکند که مطابق میلش است.اما واقعیت این است مغزی که گیر و گور دارد،

امروز بی‌حاصلی در اوج بود.

پنچر پنچرم.

دوباره بلواسکای من خنگ شده و دوبار دوبار پست میکنه.

عالی. لطفا از اینا برامون بنویس، شاید ما هم تونستیم یه چیزایی تو آسمون ببینیم.

من نیمه اول سال اینطوری میشم.

زنان آب یار محله ما جمع کوچکی از زنان هستیم که چشمان نگران‌مان در کوچه‌های باریک محله‌مان، ما را به یکدیگر پیوند داد تا شاید بتوانیم با همفکری و همکاری جمعی تاثیری هر چند اندک در جلوگیری از بحران آبی پیش‌روی شهرمان دا...

بچه‌ها این کانال رو یکی از دوستان عزیزم که از فعالان قدیمی حوزه زنانه راه انداخته.‌ توش یه سری آموزش کوچیک درباره مدیریت خانگی آب داره. لطفا به کسانی که در ایران می‌شناسید هم معرفیش کنید.
شاید بتونیم با کمک هم حتی «اندکی» تو‌ پایداری همین منابع محدودمون در حوزه مصرف خانگی مشارکت کنیم. t.me/zananeabyar

منم از دیروز حس و حالشو متوجه شدم و برعکس تو چه ذوقی کردم براش.

دیشب به طرز جالبی ۱۰:۳۰ خوابیدم تا ۸ صبح! روتین خواب باکیفیت و طولانی دوره دبیرستان و لیسانس الآن تبدیل شده به یه آرزو و اتفاقی که ۲۰ سال یه بار میفته. دم بیدار شدن هم خواب دوست دوره راهنمایی و دبیرستانم رو می‌دیدم که بهم زنگ زده و کلی طول کشید تا از پشت تلفن صداشو بشناسم.

چه جالبه که اینا رو بلدی :)

واقعا به نظرم چاره گرمای شدید این روزای تهران همون کاریه که بادیه‌نشینان می‌کردن. تو گرما اصلا لباس کم و در معرض آفتاب بودن رو نمی‌فهمم. فقط پوشاندن همه نقاط با یکی دولایه پارچه نخی سبک برای من جواب میده.
عکس مال اسنپ پریروزه که تو اوج آفتاب ظهر و بدون کولر داشت می‌بردمون به مقصد.

اون پسر هم با اینکه نمی‌دونم کیه ولی به نظرم درست میگه. تو هم الکی حرص نخور 😁

😂😂

قطعه «خواهر آمد» فیلم مادر تو ذهنم پخش شد :)

فقط دهن‌سرویسی و فشارش رو مغز من چند برابر میشه :)

😂😂😂😂
وقتی هر روز با مجری کار تو خونه چشم تو چشم باشی، هیچ بد اس بودنی جواب نمیده :)))

دقت می‌کنم می‌بینم هرکاری دارم می‌کنم به جز اون کاری که باید بکنم. تا دوردست‌ها هم چشم‌اندازی نیست از اینکه برنامه‌ و ایده‌ای برای انجامش داشته باشم حال آنکه مهمه و قول دادم ولی چه کنم که دوستش ندارم.

اولش فروپاشیه، ولی بعدش دیگه bad ass شدنه :))))

دو تا نومادر اطرافم هستن. یکیشون دوست دور و در غربت و دست تنها، یکیشون نزدیک و هم‌قبیله. گاهی حرفا و عکساشونو برای هم می‌فرستم.
هرچی بیشتر و از نزدیکتر در جریان والد شدن قرار می‌گیرم مطمئن‌تر میشم که از همون اول درست فهمیده بودم که این قبا راست تن من نیست که نیست.

حال می‌کنم می‌بینم انقدر لات شدی 😂😂😂
آفرین. کاش منم یه روز آدم بشم :))

قربونت 😘