Baaroon

یه چیز دیگه هم که همیشه برام شگفت‌انگیزه اینه که مگه قبلا آدما چطوری درس می‌خوندن که الان همه چی یادشونه؟ شما یه صفحه رندم از هر کتاب ریاضی و معادلات دیفرانسیل و هیدرولیک و هندسه فضایی و هرچیزی رو باز کن بذار جلوی بابا. انگار نه انگار چهل سال پیش اونا رو خونده. هر مساله‌ای رو می‌تونه حل کنه. باورنکردنی.

یکی تو توییتر نوشته بود بعد از خوندن این درس باید یک هفته تو بیمارستان اعصاب و روان بستری می‌شدی. به مامانم نشون دادم گفت راست میگه، واقعا خیلی سخت بود 😂
یادم افتاد خودم دو تا درس رو هرگز نفهمیدم. یکی فرآیندهای تصادفی. یکی پردازش سیگنال‌های دیجیتال. اینا تازه در مقابل این کتاب نقل و نبات بودن.

مملکت داره از تشنگی تلف میشه. کاش بارون بیاد

ساخت و ساز کنار‌ خونه رو شروع کردن و سه سال قراره طول بکشه. سه ساااال!

خونه 🍁

بلوند شدم و قیافه‌م برام خیلی ناآشناست.

دیروز رفتم دندونپزشکی. گفت عکس جدید بیار که ببینم و‌ وقت بدم. داشتم می‌رفتم خونه که گفتم بذار برم حالا عکس رو بگیرم دیگه. رفتم‌ گرفتم و گفتم حالا بذار برم‌ اگه هنوز‌ هستن عکس‌ رو نشون بدم. رفتم گفت این باید پر شه و‌ کسی که الان وقت داشت تو ترافیکه. بشین پرش کنم و کلا کارم دیروز تموم شد!

خانومه داشت می‌گفت پارسال دو تا خواهرهام و مامانم هم مهاجرت کردن. اون یکی خواهرم هم داره میره. یکی گفت چه جالب همه با هم کارشون درست شد. چطوری‌ رفتن؟ گفت توریستی رفتن موندگار‌ شدن دیگه.

تو اخبار ایران، جهان در آستانه نابودی و ما در بالای قله‌های موفقیت و تکنولوژی و توانمندی هستیم 😂

میخوام برای اولین بار موهام رو روشن کنم. نمی‌دونم چه شکلی میشم ولی امیدوارم بهم بیاد

مامان‌بزرگم هم صبح اومده بود دنبالم. تو ماشین نشسته بود. سوار که شدم سرمو گذاشتم رو پاش و قدر تمام این یکسال گریه کردم. چقدر دلم تنگ شده بود. چقدر 🙂

یک ساعت کامل طول کشید تا از پاسپورت کنترل رد شم 🥴

کل تهران برا تو
اگه شد جنگ برا من
همین آهنگ برا تو
ولی تو‌ برا من 🎵

خدایا مرسی ♥️

از شوق و هیجان و اضطراب توامان خوابم نمی‌بره

داشتم عکس‌های مریخ رو نگاه می‌کردم و واقعا اگه ندونی عکس کجا گرفته شده، حتی یه لحظه هم شک نمیکنی که یه عکس رندم از بیابون‌های ایران نباشه.

از این که نمی‌تونم دست رییسم رو بخونم خسته‌م.

دیشب حتی یک‌ لحظه هم خوابم‌ نبرد. حتی یک لحظه.

میبینم که نذاشت کلامم منعقد بشه و به فنا رفت اونم.

باز خوبه اگه اپل نمی‌تونه اکس‌کد رو درست کنه، حداقل می‌تونه سخت‌افزاری بسازه که این شت روش کار‌ کنه!

بعد از یک سال می‌خوام برم مرخصی. اون هفته‌های خالی هم که می‌بینید هست یا استکهلم بودم یا پلنینگ بودم وگرنه مرخصی نبودم.

تمام بار پورتفولیوی من رو دوش ASMLه. قشنگ داره جور همه رو می‌کشه. امیدوارم همینطوری بمونه.

برای اولین بار یکی رو جر دادم برای کاری که با هر‌ لطایف الحیلی(؟) داشت سعی می‌کرد بکنه تو پاچه تیم ما.

لطفا شنبه بارون نیاد. مرسی

تا همین الان داشتم کار می‌کردم 😩

گل می‌دهی نو‌ می‌شوی من در بهارت نیستم.
چیکار میکنی با ما آقای گرشاسبی؟ چیکار میکنی؟

بهترین دوشنبه با outage آمازون و به دنبالش اسلک و بقیه موارد 😬

خوابم نمی‌بره. امیدوارم این هفته بخیر بگذره.

میخوام‌ یه کاری کنم ولی چون نمی‌دونم کار درستیه یا نه، قرار گذاشتم اول صدکیلومتر راه برم و فکر کنم و بعدش دیگه هر تصمیمی گرفتم مهم نیست. خوبیش اینه میدونم تو یک ماه آینده فرصت این کارو ندارم پس خود به خود یک ماه عقب می‌افته جدا از اون صدکیلومتر.

زمین می‌چرخه و باز نمی‌رسه یه آفتاب
به قلب هر‌دو تامون