ولی کتاب خوندن همیشه نجاتم داده
30.11.2024 19:51 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0@tooloudasolitude.bsky.social
Once you label me, you negate me.
ولی کتاب خوندن همیشه نجاتم داده
30.11.2024 19:51 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0در جگر صد سوزن الماس میباید شکست
بعد ازان بر خرقه خود پینه میباید زدن
من میدانم او همواره در زندگیاش با تجربههای تروماتیک بابت عذاب وجدانهای شدید درگیر بوده، و حالا تلاش برای جلوگیری از افزودن بر بار عاطفیاش، کاری مسئولانه به نظر میآید. نمیخواهم بیجهت باعث آسیب بیشتر به او شوم، حتی اگر در حق من خطایی کرده باشد.
28.11.2024 07:56 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم
مَضَی الزَّمانُ و قلبي یَقولُ إِنَّکَ آتٍ
مثلاً الان دیگه وقتی میگن «فلانی (من) هیچی برای خودش نمیخواد» دلم میخواد چک و لگدیشون کنم که بابت چنین چیزی مریضی تحسین میکنن جای تقبیح.
24.11.2024 16:08 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0اخیراً فهمیدم چرا از نگاه تحسینآمیز دیگران نسبت به مهربانیم خوشم نمیآد. به این نتیجه رسیدم که این نگاه برام ناعادلانه به نظر میرسه و باعث میشه حس کنم بیشتر از قبل دیده نمیشم. و به جای اینکه واقعاً به نیازهام توجه شه، فقط تعریف میشنوم، در حالی که گمونم عمیقاً انتظار دارم نصیحت شم که این رویه درست نیست.
24.11.2024 16:05 — 👍 2 🔁 0 💬 1 📌 0وای از اول میدونستم اومدن این همکار دوم یعنی سلام بر درام و به تعهدش عمل نمیکنه و فقط من اذیت میشم ها. ولی فکر نمیکردم اینطور درگیر حاشیه شم بابت این دو نفر.
14.11.2024 02:00 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0وای واقعاً هر جور فکر میکنم حقم نبود امروز و این آخر هفته که اینقدر کار داشتم و جای هیچ لغزشی هم ندارم، روانم اینجور بهگا بره.
13.11.2024 20:47 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0فکر اینکه این توهین همکارم (در این پروژه) تعمدی بوده رهام نمیکنه. کاش زودتر این پروژه هم تموم شه.
13.11.2024 19:14 — 👍 2 🔁 0 💬 0 📌 0«بدان دستش گرفته رايتی زربفت و گويد: زود
وزين دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد: دير»
اسکرینشات رو فرستاده بود تا نشون بده که توصیه لازم را از قبل کرده و خرابکاری تقصیر همکار دورتر بوده. از اینکه من رو «یارو» خطاب کرده بود، ناراحت شدم؛ اما بیشتر از اینکه چرا قبل از فرستادن اسکرینشات دقت نکرده بود تا متوجه شه ممکنه حرفی زده باشه که برای من ناراحتکننده باشه.
13.11.2024 16:37 — 👍 2 🔁 0 💬 0 📌 0یه اسکرینشات دیدم و متوجه شدم همکاری که به من نزدیکتره، در مورد کاری به شخص دیگری که کمتر میشناسم نوشته: «آره فلان کن که یارو (من) دچار دردسر و دوبارهکاری نشه».
13.11.2024 16:37 — 👍 3 🔁 0 💬 1 📌 0بابت یه چیزهای بیاهمیتی گریه میکنم که خود غدد اشکی بهم تذکر میدن که آخه این چه کارییه
13.11.2024 14:42 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0این آنتیبیوتیکه فقط عفونت رو درمان نمیکنه؛ خستگی و خوابآلودگی شدید و حتی اندوه و گریه هم سراغم اومده. حالا خوبه که فقط یه روز دیگه باید مصرفش کنم.
07.11.2024 13:00 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0قابل درکه با این شرایط اقتصادی آدمها نتونن از خانواده مستقل شن. مشکل اینه که ترکیبش با برون گرایی یه سبک زندگیِ روی مخ میسازه. مثلاً توقع دارن چون خودشون به جز شغلشون هیچ بار ذهنی حتی در حد خرید یک کیلو پیاز ندارن، تو هم همیشه پایهی تفریح و علاف باشی.
05.11.2024 20:14 — 👍 5 🔁 0 💬 0 📌 0در چنین وضعیتی، خشم جاش را به اندوهی سنگین و پذیرشی تلخ میسپره؛ جایی که فهمیدم زندگی مجموعهای از عوامل و انتخابهاست که نه همیشه در کنترل ماست و نه لزوماً عادلانه. در نهایت، شاید تنها راه تسکین -اگر تسکینی در کار باشه- پذیرفتن این واقعیته که «همینه که هست».
04.11.2024 22:05 — 👍 2 🔁 0 💬 0 📌 0دربارهی وضعیتم در این چند سال، حقیقتی آشکاره: گاهی شرایط بهگونهای پیش میره که نه میتونی دیگری رو سرزنش کنی و نه خودت رو. رویدادها و انتخابها، بدون وجود ارادهای، به نقطهای دردناک و محتوم میرسن.
04.11.2024 22:03 — 👍 2 🔁 0 💬 0 📌 0خوندن خیلی تحلیلها درباره جامعه ایرانی مثل تماشای یه سری طوطییه که دارن فیزیک کوانتوم توضیح میدن. تا اینجا اوکی، ولی به نظر یه سری هم واقعاً دانا هستن و نقل قول هم مییارن از این طوطیان.
04.11.2024 16:12 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0آخرش بابت این میگرن بویایی که هر ماه چند روز روانیم میکنه میمیرم. این چه بلایی بود آخه.
02.11.2024 15:29 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0یارو اینقدر هوله که یه دختر توییت میکنه وای چرا فلانی رو فالو دارید یا چرا با فلانی این تعداد مشترک دارم، سریع و بیاغراق هر دفعه بدون اینکه بدونه چی شده میره واسه آنفالو.
31.10.2024 13:44 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0صبح که بیدار میشم واقعاً خوشگلم -ریا نباشه- ولی هر ساعت که میگذره انگار یه نفرین تو داستان سفیدبرفی روم اجرا میشه و زشت و زشتتر میشم.
31.10.2024 05:52 — 👍 2 🔁 0 💬 0 📌 0سطح دارک بودن چیزهایی که این چند روز شنیدم واسه باقی عمرم بسه
31.10.2024 05:44 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0حقیقتاً
30.10.2024 22:51 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0یه فتنهای رو طوری خلاقانه در نطفه خفه کردم که جا داره صاحب اون بدبختی بالقوه بهم چک سفید بده و من هر چی خواستم بنویسم. ولی میخوام الان بهش نگم و وقتی نیاز شد منتش رو سرش بذارم به عنوان برگ برنده 🤌🏻
30.10.2024 22:50 — 👍 4 🔁 0 💬 0 📌 0ترسم ریخته
30.10.2024 19:19 — 👍 1 🔁 0 💬 1 📌 0از فردا باید به مدت یک سال دیسیپلین داشته باشم وگرنه بهترین موقعیت کاریم رو از دست میدم.
29.10.2024 21:54 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0بهار من گذشته شاید
28.10.2024 11:14 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0از بق بقوی کبوتر یه کم میترسم، نمیدونم چرا.
28.10.2024 07:51 — 👍 2 🔁 0 💬 0 📌 0من زیادی روی توانایی خودم حساب کرده بودم.
25.10.2024 14:58 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0امروز تو کار یه گند عظیم زدم اما اولین واکنش مسئول پروژه این بود که گفت اشکالی نداره. ولی اینقدر بد بود که دیگه خجالت میکشم باهاش روبرو شم.
21.10.2024 22:32 — 👍 3 🔁 0 💬 0 📌 0