دقیقا یادم نیست کی بود اما همان اوایل پاییز، یک روز آتری از آرایشگاه برگشت.
همون موقع که روزهایش کوتاه و شبهای لایتناهی دارد.
پرسید چه تغییری کردم. موهایش را کوتاهتر کرده بود اما به زبان نیاوردم.
نمیتوانستم حرف بزنم.
میدانی، مردها تک بعدی هستند. نمیتوانستم هم محو قشنگی او باشم هم کلماتش را بشنوم.
06.10.2023 09:52 — 👍 5 🔁 0 💬 0 📌 0
روزهایی که آتری نبود، تنها نبودم، غم، کنارم بود.
ناسازگار بود اما بودنش بهتر از تنهایی بود.
روزهایی که آتری، غمگین بود اما شلوغ میشد.
من و غم، دعوا داشتیم.
هرکدام دلمان میخواست آن موقع بیشتر در دل آتری جا خوش کنیم.
آتری، سرش را که روی شانههایم میگذاشت، غم، تنها میشد.
بیچاره غم.
22.08.2023 11:35 — 👍 5 🔁 0 💬 0 📌 1
سیگار را یک نفس میکشید. میگفت؛ بین سوختن من و سیگار نباید فاصله باشد.
دوست داشت، نمیدانم شاید هنوز هم دوست دارد، ده، دوازده پُک پشت سر هم بکشد و کار را تمام کند.
من ولی بین هر پُک سیگار، چندبار زندگی خودم را در ذهنم زیر و رو میکردم شاید میان آن همه دود، چیز جدیدی بجورم.
20.08.2023 06:41 — 👍 5 🔁 0 💬 0 📌 1
ما همون فارسی رو هم متوجه نمیشیم
13.08.2023 14:18 — 👍 1 🔁 0 💬 1 📌 0
پنجره همیشه باز بود، بجز مواقعی که من میبستم.
پنجرهی اتاق فقط برای وارد شدن نور است نه هوا.
آتری ولی، نور و هوا و صدای بیرون را پذیرایی میکرد.
شبها موقع خواب، او به صدای جست و خیز باد میان برگها گوش میداد و من در تلاش برای خوابیدن میان هیاهو و هجوم تاریکی از درز پنجره.
11.08.2023 08:02 — 👍 8 🔁 0 💬 0 📌 1
میگفت؛ غصه نخور. وقتی تو غصه میخوری، من پیر میشوم.
میگفتم؛ پیرتر از این؟
میگفت؛ غصه خوردن، تنها چیزی است که حتی بعد از مرگ هم ادامه دارد.
نمیدانست من غصهی پیرشدن او را میخورم.
هیچ وقت به زبان نیاوردم که چرا غصه میخورم اما مگر میشود او نفهمیده باشد؟
برای همین هم غصه میخورد.
پا به پای هم پیر شدیم.
05.08.2023 15:18 — 👍 4 🔁 0 💬 0 📌 1
دوشنبهها وسط هفته است. اصرار میکرد.
چون معتقد بود جمعه، جزو هفته نیست.
میگفت جمعه، خرگاه غصه و غم است.
جزئی از عمر نیست.
برای من اما سهشنبه، وسط هفته است.
جمعه، با تمام لشکر و اعیانش، چه غم و چه شادی، جزئی از هفته است.
گرچه من یکشنبهها را دوست دارم.
03.08.2023 07:52 — 👍 6 🔁 0 💬 0 📌 1
چای تلخ و یکرنگ را بیشتر ترجیح میداد. من اما، هر وقت یک جور چایی را پسند میکردم. البته که چای تلخ را هم میپسندیدم.
به قول آتری، او «علاقه» داشت و من «علایق».
او همیشه حواسش به این بود که الان پسند من چگونه چایی است من اما بیخیال علاقهی او بودم چون همیشه خدا میدانستم چه میخواهد؛ تلخ و یکرنگ.
30.07.2023 19:25 — 👍 7 🔁 0 💬 0 📌 1
در سایه، سنگر گرفته بودم.
خورشید با تمام لشکرش، به تن آتری شبیخون زده بود.
پوستش با آفتاب، دست به گریبان شد.
سعی میکرد یک شلیک خورشید را میان دو انگشتش نگه دارد.
گفت؛ کدام انگشتم زیباتر شده، آنکه نور را بغل کرده یا آنکه سایه را بلعیده.
من هر دو را دوست داشتم.
گفتم؛ هیچکدام، بازیِ نور قشنگ نیست.
28.07.2023 19:16 — 👍 8 🔁 0 💬 0 📌 1
حساب و کتاب موهای سفیدم را آتری بهتر از خودم داشت.
دستانش را داخل موهایم میکرد، آن ساقههای خشک شده سرم را لای انگشتاتش میگرفت و از اصل و نسبشان میپرسید.
میگفت مسن شدی
میگفتم پیر شدم
میگفت پیر نشدی، هنوز عاشقی.
آن روزی که حساب و کتاب ریشهای سفیدم از دستش در رفت، گفت؛ پیر شدی، کمتر میخندی.
خندیدم.
26.07.2023 20:29 — 👍 7 🔁 0 💬 0 📌 1
سبک زندگیمه
26.07.2023 12:10 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0
به عنوان یک شیرازی نه شعار میدم نه حرف میزنم نه عمل میکنم✊✊✊
26.07.2023 05:20 — 👍 1 🔁 0 💬 1 📌 0
آتری، میدانی قضیه چیست؟
کلمات، قاصر و رنجور
و
آرزوها، بسیط و زفت هستند.
آتری، همه ماجرا همین است.
بر این گمانم که چرا؛
هر چه میدوم،
هرچه میکوشم،
هر چه میگویم،
آنی نمیشود که باشد.
اما تو باش.
تنها وایهی من این است؛
روزی میرسد که کلمه، جان بگیرد و به تو برسد.
شاید زود، شاید دیر. مثلا پس از مرگ.
25.07.2023 19:51 — 👍 7 🔁 0 💬 0 📌 1
پس روف گاردنم خیلی شاداب و سرحال
16.07.2023 09:42 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0
به این پسر میگم تو کدوم ابرقهرمانی؟
میگه مرد آهنی
میگم من کدوم ابرقهرمان هستم؟
میگه کاپیتان آمریکا
میگم چرا؟
میگه من با برنامه و دقیق حمله میکنم تو بدون برنامه و هدف
16.07.2023 08:13 — 👍 11 🔁 0 💬 0 📌 0
هابل شدن بلدی؟
16.07.2023 08:09 — 👍 0 🔁 0 💬 1 📌 0
من حیاطش
بس که باصفام
16.07.2023 08:09 — 👍 1 🔁 0 💬 1 📌 0
حتی پیتزا هم دیگه نمیتونه دلگیری عصر جمعه رو بشوره ببره.
چکار کردیم با خودمون؟
14.07.2023 16:29 — 👍 13 🔁 0 💬 0 📌 1
درهم نمیشه بخریم؟
14.07.2023 09:20 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0
تو توییتر بهت دایرکت میدم
13.07.2023 16:25 — 👍 0 🔁 0 💬 0 📌 0
ایفونی یا اندرویدی؟
13.07.2023 15:54 — 👍 0 🔁 0 💬 1 📌 0
میدونستید افغانستانی ها به زن باردار میگن؛ دوجان؟
تازه میدونستید نباید بهشون بگید افغانی باید بگید افغانستانی؟
12.07.2023 07:54 — 👍 12 🔁 0 💬 1 📌 0
اون که میپرسه
10.07.2023 19:23 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0
مگه گفتم سوال نپرس؟
گفت فرض کن فهمیدی، بعدش چی؟
10.07.2023 14:12 — 👍 1 🔁 0 💬 1 📌 0
فرض کن دارن. بعدش چی؟
10.07.2023 13:32 — 👍 1 🔁 0 💬 1 📌 0
چون دیدم کسی هنوز اینجا ننوشته، گفتم یه وقت بد میشه؛
«سلام بر آنانکه بیهوده دوستشان داریم»
10.07.2023 13:32 — 👍 11 🔁 0 💬 1 📌 1
ثریدز خیلی خوبه ها ولی به دنجی اینجا نیست
08.07.2023 07:14 — 👍 11 🔁 0 💬 1 📌 0
خبالا
05.07.2023 18:01 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0
خوب میخوام بدونم کدوم نوعی؟
05.07.2023 12:38 — 👍 1 🔁 0 💬 1 📌 0
تو کدومی؟
05.07.2023 08:44 — 👍 4 🔁 0 💬 1 📌 0
یک زن معمولی؛ با خواستهها، دلخوشیها و دغدغههای معمولیش!
👩🏻💼🌱🕊
International Affairs |📍Washington DC | Tehran Native
23 years of experience working on oil and gas projects at the National Iranian Oil Company.
IRAN,Tehran Province, Pardis
ما را به سختجانی خود این گمان نبود...
رییس جمهور منتخب بلواسکای و سرزمین های اشغالی توییتر.
I'm an economist husband, expertly managing fatherhood, and a culinary whiz in the kitchen
فعلا اینجا یک جستجوگرم
https://twitter.com/ghandilzade3
https://instagram.com/zahra_ghandilzade
Journalist ,Producer at AlJazeera Arabic
دلداده به نصرت رحمانی، خبرنگار و کابینت ساز
Former Web Designer & Map Editor, An Observer Netizen, Economics & IT Enthusiast, Politics Lover, Repost & Follow != Endorsement