دامو

اینجا بجای توییت، بلوسک میکنیم؟

برادر زاده‌م اونقدی بزرگ شده که با هم بحث علمی می‌کنیم.
حالا عموی ما چیکاره بود؟ پیمونکار خطوط برق فشار قوی.

اینجا میام فکر میکنم عه، همه چی از نو شده که.

زیرسیگاری. فکر کنم اولین باره کلمه زیرسیگاری رو می‌نویسم .

سرما اومده بین پوست و زیرشلوراریم رخنه کرده. هر جا میرم هس باهام.

آسانسور پر نور قاتل کچلام هس.

یه نقاشی دیدم گریه‌م گرفت.

امروز به دخترم روشن کردن کبریتو یاد دادم.

هر چنوقت یه‌بار‌ میرم فیلمای سینمایی دهه ۶۰ رو که خودم تو سینما دیده بودمو پیدا می‌کنم. قشنگ مزه ساندویچ و گاز نوشابه‌س که فوران میکنه.

میانسالی آخرین فرصته واسه اینکه انتخاب کنی چجوری بمیری.

:))))) این فیلمای میدون تجریش دراومده بود هی میگفتم این آشنای شود اینا هم اون دور و اطرافه بوده.

تا ایران شلوغ میشه یاد آشنای شود اینا میفتم که میرفت اطراف کاخا واسه چیز میز جمع کردن.

اگه زن و زندگی نداشتم گ‌ولّه میکردم واسه اورست.

چند سال کوکو سبزی نخورده باشم خوبه؟

به به

اینجا رو نزدن هنوز؟

وارده دهه دوم بی‌گودری میشیم.

یه سری هم تولد گرفته بودن واسه دخترشون که فلان روز بیاین خونه‌مون تولد بچه‌س. رفتیم در خونه شون ، هر چی در میزنیم کسی باز نمیکنه. زنگ میزنم میگم ما پشت دریم، میگه عه آها یادمون رفت بگیم بهتون تولدو اومدیم فلان‌جا، شمام بیاین.
حالا یه چیزم بگیم میگن نژاد پرستی،

یکی از دوستای دخترم سیاهپوسته.ننه بابای این بچه ببیت و‌چاری خوابن. بچه‌شون اومده پیش دخترم یکی دو ساعتی بازی کنن ، بعد از چهار ساعت که زنگ زدیم تازه میگن عه باشه یه ساعت دیگه میایم میبریمش. آخرشم خودم بردم رسوندمش.

چه قشنگه اینجا.

اینجارم ببندن، وعده ما ۴ عصر انقلاب.

عوضش پسرم، کافیه حس کنه یکم گرفته‌یی میاد بهر راهی که بلده حالتو عوض کنه. از بوس و بغل گرفته تا شکلک دراوردن.

میگم شکلات کمتر بخور میگه تو ایران بزرگ شدی نمیدونی اینجا بچه‌ها میتونن هرچقد شکلات میخوان بخورن :)))

تازگیا دخترم ازم زیادی انتقاد میکنه. هر چی هم که میگم میگه تو اینجا بزرگ نشدی نمیدونی چطوریه :))

ا‌ومدم ببینم اینجام بای دیفالت بلاکم یا چی؟

اینجا با کیا خوب بودیم؟

خب خب، بریم براش

تو اون زناکده فقط تبلیغات میاد بیا.

من از این به بعد فقط میخوام اینجا گودر، ببخشید توییت کنم.

شمام هنوز پلاستیکای روی بلوسکای‌تون درنیوردین؟