موانا

داشتم کلیپ عروسی این خانم زویا رو میدیدم
میگفت از کام اوت کردن میترسیدم نمیدونستم بعد اکثر فامیل تو عروسیم میان.
یادم اومد منم هنوز کام اوت نکردم به فامیل که مسلمون نیستم هی مجبورم اینستا بلاکشون کنم عکس بی حجاب نبینن 😂
عروسی که بماند…

😄👍🏼

یه قسمت سخت دیگه تو رژیمم اینه که سالاد هم نباید زیاد خورد چون حجم معده رو زیاد میکنه

از وقتی دکتر یادآوری کرد که غذاهای سالمم پر کالری هستن و همونا رم نباید بخورم خیلی زندگی سخت تر شده 😄🥲

واقعا این غرب خیلی مصرف گرا و زباله تولید کن هستش

آنقدر تنها بودم نزدیک بود به اس ام اس تبلیغاتی جواب بدم که یه مکالمه ای کرده باشم

اول صبح یه عنکبوت نسبتا بزرگ له شده از زیر بالشم پیدا کردم 😄🤢

واقعا برای آدمی مثل من که به لحاظ ظاهری و موقعیتی خیلی معمولی هستم دیتینگ اپ مایه ی ریدن در اعتماد به نفسه.
برای قشنگترها هم مایه ی خودشیفتگی

هزاربار اومدم نبودی
گرفتار اومدم نبودی

رفتم دکتر برای فالواپ داروهای افسردگی ،
گفت منتظر هیچ اتفاق فانی هستی در آینده ی نزدیک
برنامه ای برا تعطیلات داری
آنقدر پرسید مثلا فلان، مثلا بهمان گریه ام گرفت آنقدر بدبختم
گفتم دکتر فان گرونه نمیتونم 😅
چقدر تو خری دکتر
به من پول بده نه دارو

😂

چون زیاد فالوئر ندارم و اکانتمم گمنامه اینجا مثل چاهمه که توش درد و دل میکنم 😄

‏جبر جغرافیایی رو ایوان گونچاروف توی کتاب اُبلوموف به زیبایی نشون داده اونجا که میگه :

در غرب، رویاها برای تبدیل شدن به حقیقت بنا می‌شوند‌‌‌ و‌‌ در‌ شرق رویاها برای فرار از حقیقت
به عبارت دیگه جغرافیا ینی خودِ سرنوشت

یه سری لباس و لوازم آرایش جدید گرفتم یه دیت قشنگی
مهمونی با کلاسی چیزی کاش دعوتم کنن
تیپ بزنم 😅

دلم یکیو خواست که حرفای قشنگ بزنه 🥲

دلم بصیرالملک خواست 😄
یه مرد مردونه که شعر بلد باشه و با مسئولیت

آقاهه خوشبو کننده ی دستشویی رو گذاشته بود تو ماشینش
کل راه حالت تهوع داشتم
جفتشو یه برند میزنه ولی سایزی که برای ماشین میزنه خیلی کوچکتره

چرا با ریختن شیر بادوم تو قهوه ام بدمزه اش میکنم ؟!

خدارو شکر افسردگی فصلی رسید و دیگه حال ندارم کارای احمقانه کنم

من آنقدر اسکلم که تو اوبرم نشستم نگرانم پلیس جریمه اش کنه چون رفته لاین اتوبوس
اخه به من چه 😄

دلم میسوخه برای کوری که قلبش شکست 🥲

من کوری و بردلی رو کنار هم دوست داشتم

با کسی که عقلش اندازه ی یه بچه دبیرستانیه
لوسه دوست نباش ، رو زندگی توام اثرشو میذاره

کاش منم تا چندماه دیگه بتونم اینو بگم

یه پیرمردی هم هست کارمند دانشگاه ، فاز اعتماد و حساب کردن رو من گرفته
هی زنگ میزنه کاری پیش میاد بام چک میکنه 😂
اینم شانس مایه

موافقم

هی همه میرن سفر و طبیعت و چیل میکنن ، من حسودیم میشه 🥲

با تشکر از سایر هم گروهیام که استادمو خیلی اذیت کردن ، باعث شدن با من حال کنه و اذیتمم نکنه 😂

تا یه کم بیشتر از سلام علیک با مامانم صحبت میکنم میگه پس چرا شوهر نمی کنی 😂

باز دوتا دونه مهمون دعوت کردم جر دادم خودمو از بس خرید کردم