یادم افتاد که بخش بزرگی از نوجوانی من به این فکر گذشت که اگه الآن بمیرم چه کسایی برام گریه میکنن.
12.09.2025 12:57 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0@johannesdesilentio.bsky.social
من ابراهیم نیستم.
یادم افتاد که بخش بزرگی از نوجوانی من به این فکر گذشت که اگه الآن بمیرم چه کسایی برام گریه میکنن.
12.09.2025 12:57 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0از اضطراب حالت تهوع دارم. انگشتهای پام تیر میکشه (ربط داره؟) تا حالا اینطوری نشده بودم. حالا چی شده؟ جلسه کیکآف دارم.
18.08.2025 07:30 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0وسط روز برای فرار از آلمانی شنیدن هی میرم دستشویی و دلم نمیخواد بیام بیرون. برای استراحت مغزم حداقل یه ربع اونجا میمونم. فک کنم همکارام هم فهمیدن.
11.08.2025 13:00 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0«آمدنش به گریهام انداخت. چنانکه در تدفینی سررسیدن نوکر پیر بازنشستهای که زن تازهدرگذشته را میشناخت.»
12.07.2025 11:07 — 👍 0 🔁 0 💬 0 📌 0«گریخته» اینطور شروع شد: 
«آلبرتین خانم رفتند!»
Listen to Zire Noore Maah by Mohammad Darabifar | محمد دارابی فر on #SoundCloud
on.soundcloud.com/eEk5kdD2CLCG...
به چشم میبینم کمرنگ شدنم رو.
25.04.2025 12:33 — 👍 2 🔁 0 💬 0 📌 0یه لامپ عوض کردم. ولی انگار کار مهمی کردم. تو تاریکی دلم میخواست برگردم پیش بابا.
15.04.2025 17:43 — 👍 2 🔁 0 💬 0 📌 0ولی نباید آهنگ گوش بدم. از وقتی اومدم اینجا آهنگ گوش دادن رو قدغن کردم. اگه گوش بدم باید سگ سیاه رو بغل بگیرم.
11.04.2025 14:10 — 👍 2 🔁 0 💬 0 📌 0اون موقع که آهنگها رو گلچین میکنم تو اسپاتیفای برای همینوقتهاس.
11.04.2025 14:02 — 👍 2 🔁 0 💬 1 📌 0غمانگیزیش اینه که هنوز وقتی چیز جالبی میبینم یا میشنوم کسی رو ندارم براش بفرستم.
03.04.2025 11:01 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0هر موقع زنگ میزنم خونه مطمئن میشم سفر به ایران احمقانهترین کاریه که میتونم با مرخصیهام بکنم.
03.04.2025 08:43 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0دلم میخواد براش شعر بخونم یا به یادش. اما میدونم دوست نداره.
25.03.2025 16:36 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0تحملم داره تموم میشه... همیشه دوست داشتم دوستام رو دعوت کنم، نمیشد. حالا که میشه، طاقت ندارم. تنهایی خودم رو میخوام.
19.03.2025 23:12 — 👍 0 🔁 0 💬 0 📌 0چطور به مهمون بگم با لباس بیرون رو تخت نشینه؟ 😫
17.03.2025 18:52 — 👍 1 🔁 0 💬 1 📌 0تقریباً یه عمر با حیوانات توصیف و مقایسه شدم. چشمات مثل گاوه، قیافهت شبیه میمونه...شاید مسخره به نظر بیاد ولی اینا رو از نزدیکترین آدم زندگیت بشنوی خیلی درد داره. دیگه نمیذارم کسی اینطوری بهم بگه.
15.03.2025 08:39 — 👍 0 🔁 0 💬 0 📌 0جالب اینجاست که دقیقاً بعد از اینکه دیروز به عنوان کارمند خوب انتخاب شدم.
14.03.2025 10:29 — 👍 0 🔁 0 💬 0 📌 0دیشب خواب دیدم مامانم سرزده اومده پیشم و نیومده زده یه دیوار رو خراب کرده. دیوار ترک خورده بود و من نگران اینکه به صابخونه چی بگم.
14.03.2025 09:43 — 👍 1 🔁 0 💬 1 📌 0امروز برای اولین بار بعد ده ماه رفتم یه جا برای کار اداری و کامل آلمانی حرف زدم و فهمیدم چی میگه. بدون استرس حتی.
26.02.2025 11:54 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0بابا زنگ زد. حرفای مامان رو تکرار میکنه. قشنگ معلومه حرفای خودش نیست. بعدش هم عذر خواست.
چرا این کار رو با من میکنید؟
دوباره روباه دیدم.
08.02.2025 21:45 — 👍 0 🔁 0 💬 0 📌 0فکر اینکه وقتی بهتر بشه میتونم مدت زیادی رو تو بالکن این خونه بشینم لبخند به لبم آورد. کی بهار میشه؟
08.02.2025 14:49 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0بعد اینکه همکارم پرسید ینی ما تنها کسایی هستیم که تو طول روز باهاشون صحبت میکنی سکوتی کردم که از ندونستن زبان آلمانی نبود. بغض بود.
07.02.2025 14:14 — 👍 2 🔁 0 💬 0 📌 0من یه فایل اکسل دارم که فیلمهای معرفی شده رو مینویسم. اگه یه دونه از اون لیست خط خورده باشه تا حالا! همینطور لیست کتابها تو گودریدز :(
27.01.2025 18:19 — 👍 0 🔁 0 💬 0 📌 0امروز آفتابیترین روز این زمستون بود.
27.01.2025 18:17 — 👍 2 🔁 0 💬 0 📌 0ممکنه فردا آفتابی باشه... آره، اگه صدات رو بشنوم.
27.01.2025 00:32 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 1از فرط تنهایی رفتم گروه ایرانیهای اینجا رو پیدا کردم. دلم میخواد صدای آشنای فارسی صحبت کردن بشنوم. این مشکل صداها کی برای من حل میشه؟
26.01.2025 20:01 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0عکس تراپیست قبلیم رو تو فهرست گوشیم دیدم و تپش قلب گرفتم. چرا؟
26.01.2025 13:56 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0دلم نمیخواد کسی شب خونهم بمونه. چرا؟ نمیدونم.
25.01.2025 21:41 — 👍 1 🔁 0 💬 0 📌 0اومدم یه چیزی در مورد خونهم بنویسم که یهو به خودم اومدم که واقعاً یه خونه دارم که برای خودمه؟! کلید میندازم و میام جایی که ریخت هیچکس رو نمیبینم؟! واقعاً شد؟
و در ادامه: آیا میارزید؟