Mim

دیگه اسباب‌بازیاشو نمی‌ده ما بازی کنیم

کارهامو به موقع و درست انجام دادم (برای ملکه procrastination واقعا دستاورده)
با رفیق گرمابه گلستانم چای خوردم و قدم زدم
با یکی مکالمه مفرح داشتم و با صدای بلند خندیدم

نه تنها غیر قانونیه بلکه یه سختگیری‌های اضافه‌کاری هم دارن. مثلا اگه خانواده مریض باهاش بره سوییس که موقع مرگ خودخواسته کنارش باشه در بازگشت به انگلیس پلیس می‌تونه دستگیرش کنه (ولی معمولا می‌گن خودت رو به پاسگاه معرفی کن).

اینجا روی محترمانه بودنش خیلی تاکید می‌کنند dignified death. و واقعا بی‌صبرانه منتظرم تصویب بشه (با رعایت همه اصول ایمنی). انگار یه باری از رو دوشم برداشته می‌شه که نگران نباشم که اگه یه وقت لازم شد خودم و خانواده و نزدیکان به دردسر نیافتن.

هاهاهاها خل

جالب اینکه یاد روزی افتادم که مامانم بیدارم کرد و گفت جنگ (۸ساله) تموم شده. این جنگ اخیر رو کاملا بستم گذاشتم یه جای دوری چون مطلقا، تاکید می‌کنم مطلقا، طاقت یادآوریش رو ندارم.

در مورد صلح و غزه ملغمه‌ای از احساساتم مختلفم. با دیدن ویدئوی خبرنگاری که فریاد می‌زد جنگ تموم شد هق‌هق کردم و از فکر اینکه قلدرها خودشونو تحسین می‌کنند برای صلح از خشم دیوانه می‌شم.

:)))
ازین به بعد می تونیم بگیم امروز اون قورباغه‌ایم که باید هرمس رو قورت بده

من می‌‌ذاشتم مزایده. درسته معتادم کسخل که نیستم.

هانی شما خودتو تو آیینه دیدی؟ تمساح مگر به دادت برسه.

یا امام غریب. بعد اون ادیکت اولیه شارژ می‌کنه یا مجانی اهدا می‌کنه؟

بافتش هم خیلی فلافی نشد، اونم از تخم‌مرغه یا فوت کوزه‌گری دیگری داره؟

من یه تخم‌مرغ زدم :))

والا منم دفعه اولم بود. مزه‌ش خوب شد ولی به اندازه کافی پوک نشد. شما که آشپزی اگه درست کردی فوت و فن پف و پوک رو به منم بگو.

مامانم می‌خواست تست کنه برای یه کار دیگه‌ای ببینه این نگین‌ها می‌چسبند یا نه گفت یه تیکه پارچه نداری، منم گفتم بیا دستکش‌های فر رو تزیین کن برام😂
اجاق هم روی ماه شما رو‌ می‌بوسه

شکاف روش به اندازه شکاف بین ما و سلطنت‌طلبان ست ولی چون قاچ می‌کنم می‌برم همکارام نمی‌فهمن.
ضمنن توجه شما رو به نگینایی که مادرم تمرینی روی دستکش‌های فر دوخته جلب می‌کنم.

به دلیل peer pressure قبول کردم کیک درست کنم بیرم آفیس! بعد گفتم خلاقیت به خرج بدم گینس کیک درست کنم. سه بار رفتم سوپرمارکت (چون فراموشکاری)، یه خونه‌تکونی، پر و خالی کردن ماشین ظرفشویی و لباسشویی افتاد رو دستم (چون پاشیدن‌ها و ریختن‌ها). ولی چون باقی گینس رو نوشیدم وسط روز تیپسی شدم، فدای سر همه‌مون.

بابا بده کفترهای حرم

:)))))

😂😂

هاهاها :*
حالا تا اینجا میای که کول بگیری بیا بالا یه چایی با هم بخوریم.

ایاب و ذهاب فراهمه؟

یا محصول مورد فروش دستبنده، فروشنده از خودش با بیکینی کنار ساحل عکس گذاشته که دستبند دستشه.

یا مثلا یه چیزی که قیمت بازارش هست ۸۰پوند رو شما داری می‌فروشی ۱۵ پوند! یکی آفر می‌ده ۴ پوند؟! به این دسته می‌خوام بگم don’t be greedy.

می‌خوام یه لاگ درست کنم از کیس‌های جالب در Vinted.
مثلا داره ساعت می‌فروشه و‌نوشته condition very good، بعد عقربه ساعت کنده شده!

در اروپای برّی هم خیلی رایجه. البته آبجو یه مقدار سخته واقعا، ولی شخص بنده ساعت ۱۰ صبح مارتینی هم میل کردم :))

با یه سنگک در دست و عرق بیدمشک و شربت سکنجبین در کیف وارد کلینیک زیبایی شدم، و همینجور که مشغول جوانسازی صورتم بودن بهشون توضیح دادم که دیگه نمی‌خوام موهامو رنگ کنم و این سفیدا که می‌بینید قراره بمونن.
روزشون رو ساختم.

پوشش اخبار واقعا حال به هم زن.

درباره حمله به کنیسه در منچستر نظراتی دارم که «آزادی بیان» مانع از به زبون آوردن آنهاست.

البته از اونجاییکه قبلش هم می‌گه «یه بار سلامت می‌کنم دلمو به نامت می‌کنم از اینهمه خاطرخواهات می‌گیرم و رامت می‌کنم» معلومه که به زمین سفت نشاشیده بوده.