+ اولین استادیوم و اولین ناپلئونی

در اکتبر تز نوشتم و غذا خوردم

صبا نوشته هنوز گیج‌تر از اونم که بدونم چه کار باید بکنم. دیدیون هم نوشته بود بعد از مرگ شوهرش وقتی از بیمارستان برمی‌گرده تو راه همه‌ش داشته به تسک‌هایی فکر میکرده که باید انجام می‌داده و اینکه کدوم‌ها رو میتونسته فوری انجام بده و کدوم‌ها رو نه فعلا: تلفن‌کردن‌ها، جمع‌کردن میز شامی که خورده نشد، بخشیدن لباسها

من فقط یه بار تو استانبول از نزدیک دیدمش که همون یه بارم چون سروش بهش گفته بود تولدمه، برام کیک تولد خرید و تو کافه سورپرایزم کردن

عجب روز سیاهی

من همین + وقتی میرم تو تخت. تصورم اینه که آدمها دراگ میزنن که حس اون لحظه‌ی منو تجربه کنن

نهههه یه هفته اومده بود مهمونی 🥰
کتابه 😵🤯😵

سپتومبر

جون:***

من هروقت میرم کودام (محله‌ای در برلین): آهان، پس من خارج زندگی میکنم.

من در جریان فرایند ترجمه‌ش بودم. واقعا این کتاب رو نامفهوم ‌و‌ گنگ و به زبان سخت نوشته بزرگوار.

دقیق

✍️

باز خوبه :))) 🫠🥰

کسایی که ویدیوهای یوتوبشون میلیونی ویو می‌خوره به ۲۰۰ دلار بابت دو تا بلیط برای دیدن برنامه‌ی موردعلاقه‌شون‌ میگن گرون، منم میگم گرون. جالبه.

دوست دارم بدونم بقیه هم راجع به من اینجوری فکر میکنن یا نه. ولی فکر کنم فقط اونایی در نظرم اینجوری شده‌ن که تو این چند سال اخیر فقط به یه موضوع تو استوری‌هاشون اشاره دارن و هیچ اثری از زندگی شخصی خودشون دیگه نمیتونی اون‌جا پیدا کنی

یک مشاهده: تصویر بعضی از دوستا و آشناهام بالای اینستاگرام (وقتی استوری میذارن) فوری وصل میشه به چیزی که همیشه ازش حرف میزنن. مثلا عکس آ رو می‌بینم، میگم خب بذار ببینیم چه کارگاه نویسندگی جدیدی تو تهران برگزار شده، عکس ب رو می‌بینم .میگم خب بریم ببینیم خاورمیانه چه خبره

پولی که به چت‌جپت و اسپاتیفای میدم نوش جونشون باشه. ولی پولی که دو سه بار مجبور شده‌م به آدیبل بدم امیدوارم خرج دوا درمونشون بشه.

Leave Me Alone (I'm Lonely)

open.spotify.com/track/6wKHY3...

:((

من همون دیروز یه چاقو فرو کردم تو قلبم

👆🏼من وقتی تو ایتالیا از ویتر پرسیدم شراب سفید رو‌ حتما سرد میارین دیگه؟

🫂🫂🫂

🫠🫠🥰🥰

😍😘

عه مرسییی💘

من ۴ تا عکس آگوست رو چیز می‌کنم تا تو مودش‌ام. کلوسئوم و‌ لمونچلو و جلاتو‌‌ و میکل‌آنژ رو از بین صدها گل جدا کردم

:))

دو سال پیش صدها پلی‌کپی اضافه که تو خونه جمع شده بود رو بردم شرکت که بتونن دوباره ازشون استفاده کنن. گفتم بیچاره اون کارمندی که اینا رو از من و ده تا معلم دیگه میگیره و باید دسته‌بندیشون کنه.حالا خودم رو استخدام کرده‌ن و امروز همون کاغذای خودم که تا الان مرتب نشده بود+هزاران کاغذ بقیه رو مرتب کردم