ee

«تو کمی زنده میان مردگان، من کمی مرده میان زندگان» یا یک همچنین چیزی.

سلمان خوشرو جای خودش رو به برادران قاسمی میده.

کد دو انداختم تو آیفون ۱۶.

حالم که بد میشه عین یه تیکه گوشت میفتم یه گوشه. دهنم رو می‌بندم و ناخودآگاه دندون‌‌هام رو هم فشار میدم.

کاش زودتر می‌رفتم اون سر دنیا.

سنگینم. شونه‌هام درد می‌کنن.

علی‌الحساب یه پازل خیلی کسل‌کننده خریدم که اگه استعفا دادم بیکار نباشم.

سر ظهر رفتم ونک دیدم پاساتا چه خلوته. هیچکس نیست. بریم ناهار بگیریم. رفتم نزدیک دیدم بسته است. تعمیرات و کسشر. خراب کردی آقای پاساتائیون.

قهوهٔ سام کافه گرون نیست. فقط شما علاوه بر پول قهوه، پول اون لاسی که می‌تونی با سالن‌کار بزنی رو هم پرداخت می‌کنی.

وین رفته رفته داره بهتر میشه. امروز دوست‌داشتنی بود.

وین حس خوبی بهم نداد. تو دل آدم رو خالی می‌کنن اتریشی‌ها.

Square: بدبختی‌هام
Circle: خودم

Square does not fit a circle.

در خرابات مغان نور خدا می‌بینم.

خوشا دیدار ما در خواب.

فکر کنم تونستم مارکو رو تحت تاثیر قرار بدم. امیدوارم یعنی.

میخوام در لینکدین شروع به فعالیت کنم و به بقیه اضطراب و فشار روانی وارد کنم. بهترین دفاع حمله است.

با دو جین «من اینجا خلیفه در بغداد» همکار شدم.

هیچوقت فکر نمی‌کردم در این سن انقدر بدهکار باشم.

آیدا نمی‌خوابه.

همیشه سخت باورم میشه که چیزهای سطحی و پیش پا افتاده هم خیلی مهمن.

میزم رو تو شرکت عوض کردم و خیلی حس بهتری دارم.

ولی من شما رو‌ دوست دارم.

من رو دوست دارید؟

Fuck chronology.

خیلی سر کار حالم بده.

برگشتن ما ضرورتی بود
وان شوخ به اختیار برگشت.

شش‌تا تولد فرزانه رو کنارش بودم. ضمن اینکه پشمام، واقعاً خوشحال و راضی‌ام.

سنتستنی کم لن یکن.

با هشتصد و پونصد نفر باید قرار بذارم و ببینمشون ولی نمت.